به اسم الله
(کُلُّ مَن عَلَیها فان) ( وَ یَبقی وَجهُ ربِّکَ ذوالجَلال وَ الاِکرام) . بنواز، می خواهم برقصم-می خواهم در محضرت ای حضرت عشق پای بکوبم- سرخ شوم از شرم و و کبود شوم از درد- یک پا را محور کنم و با دگر پای بچرخم و بچرخم-بنواز و بنواز- می خواهم آنقدر در حضورت برقصم تا مست ِ مست به مانند روز اَ لَست قالو بلایم را بشنوی- آری همه چیز فانی است جز وجه پر تلألؤ تو- (الله نورُ السمواتِ و الارض مَثَلُ نوره ِکَمِشکوة ٍفیها مِصباح ٌالمصباح فی زجاجَةٍ زُجاجَة ) . خودم می خوانم و خودم پای می کوبم- پر از رنج، پر از درد، پر از بلا- (انا خلقنا الانسان فی کَبَد). دو دستم را پای کوبان بالا می بَرم و آوازی دلبرانه سَر می دهم که (وَ ما رأیتُ الّا جَمیلا). مستِ مست که شدم فریاد می زنم ( الهی رضاً بِرِضائک تسلیماً لِقَضائک ). بنواز ،بنواز -می خواهم برقصم، می خواهم بخوانم- از ازل تا ابد، از دنیا تا عقبا، از این سَر تا آن سَر، برای تو می خوانم،برای تو می رقصم ، برای تو می مانم، برای تو می میرم. (قُل هُوَ اللهُ اَحَد،اَحَد،اَحَد) ( وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد،اَحَد،اَحَد )
(کُلُّ مَن عَلَیها فان) ( وَ یَبقی وَجهُ ربِّکَ ذوالجَلال وَ الاِکرام) . بنواز، می خواهم برقصم-می خواهم در محضرت ای حضرت عشق پای بکوبم- سرخ شوم از شرم و و کبود شوم از درد- یک پا را محور کنم و با دگر پای بچرخم و بچرخم-بنواز و بنواز- می خواهم آنقدر در حضورت برقصم تا مست ِ مست به مانند روز اَ لَست قالو بلایم را بشنوی- آری همه چیز فانی است جز وجه پر تلألؤ تو- (الله نورُ السمواتِ و الارض مَثَلُ نوره ِکَمِشکوة ٍفیها مِصباح ٌالمصباح فی زجاجَةٍ زُجاجَة ) . خودم می خوانم و خودم پای می کوبم- پر از رنج، پر از درد، پر از بلا- (انا خلقنا الانسان فی کَبَد). دو دستم را پای کوبان بالا می بَرم و آوازی دلبرانه سَر می دهم که (وَ ما رأیتُ الّا جَمیلا). مستِ مست که شدم فریاد می زنم ( الهی رضاً بِرِضائک تسلیماً لِقَضائک ). بنواز ،بنواز -می خواهم برقصم، می خواهم بخوانم- از ازل تا ابد، از دنیا تا عقبا، از این سَر تا آن سَر، برای تو می خوانم،برای تو می رقصم ، برای تو می مانم، برای تو می میرم. (قُل هُوَ اللهُ اَحَد،اَحَد،اَحَد) ( وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد،اَحَد،اَحَد )